هفته دفاع مقدس
مدرسه علمیه نورالزهرا سلامالله علیها اول مهرماه 1402 همزمان با هفته دفاع مقدس مراسمی را با سخنرانی استاد سرکارخانم ترابی کیا و حضور طلاب، اساتید و کادر مدرسه برگزار نمود.
در این مراسم سرکارخانم ترابی کیا استاد حوزه ، امدادگر و فعال در جنگ تحمیلی مطالبی را دررابطه با دفاع مقدس بیان داشتند.
ایشان فرمودند که همانطور که در کتاب انسان ۲۵۰ ساله میخوانیم که ائمه علیهم السلام کلهم نور واحد هستند؛ شهدا نیز به تأسی از پیشوایان خود شخصیتاً واحد هستند. آنان وظیفهای را که به آنها محول شده بود به موقع و به شایسته ترین نحو انجام دادند. برای انسان در طول دوران عمرش همواره وظیفه هایی محول میشود که اگر به موقع انجام دهد آثار و برکاتی دارد که بسیار وسیع است اگر ما بخواهیم خداوند مسیررا برای ما مهیا میکند تا در برههای که اتفاقاتی میافتد وظیفهمان را به موقع و به بهترین نحو انجام دهیم.
سرکارخانم ترابی کیا امدادگر دفاع مقدس خاطراتی از حضور در مناطق جنگی بیان داشتندو فرمودند که دوران جنگ خانوادههایی بودند که ۲۳ نفر از ازاعضای خانوادهدشهید شدند از پیر و جوان و کودک.
ایشان در ادامه به نقش بسیار مهم بسیج خصوصا بسیج طلاب اشاره کردند و گفتند که هر کدام از شما که عضو بسیج هستید یک نیروی شکست ناپذیر و اثرگذار هستید و این اثرگذاری چیزی جز الگو پذیری از سید و سالار شهیدان و مجاهدان عالم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام نیست. شیعه مدلش متفاوت است، شیعه؛ظلم ستیز است. همانطور که حدیث داریم اگر ظلمی در یک نقطهای از جهان دیدی که فرسنگها با تو فاصله دارد و تو هم سکوت کردی تو با آن ظالم شریک هستی شیعه با این تفکر عمل می کند.همانطور که حضرت آقا فرمودند که سلیمانی یک مکتب است، فرد نیست بینش است و شما با یک تفکر مقابله میکنید و بدانید بقای این تفکر با شما بسیجیان است.
حضرت آقا دررابطه با حضور اجتماعی زنان فرمودند یعنی حضور داشتن و تاثیرگذار بودن.
ان شاءالله با تأسی از اهل بیت علیهم السلام و در صدر آنها حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها علیرغم اینکه هیچ نامحرمی صورت ایشان را ندیدند؛ انشالله ما بصیرت پیدا کنیم و توفیق عمل به وظیفه را خداوند به ما عنایت بفرماید.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطیبین الطاهرین.
۱۴۰۲/۷/۱
#مدرسه_علمیه_نورالزهرا_سلام_الله_علیها
فرم در حال بارگذاری ...
فصلنامه علمی، ادبی،سیاسی وفرهنگی طهورا بهار ۱۴۰۲
فصلنامه علمی، ادبی، سیاسی و فرهنگی طهورا شماره 5۴ بهار 14۰۲ جهت مطالعه در وبلاگ در قسمت ضمیمه بارگذاری شده است.
معاونت فرهنگی مدرسه علمیه نورالزهرا(س)
فرم در حال بارگذاری ...
فصلنامه علمی، ادبی،سیاسی وفرهنگی طهورا زمستان 1401
فصلنامه علمی، ادبی، سیاسی و فرهنگی طهورا شماره 51 بهار 1401 جهت مطالعه در وبلاگ در قسمت ضمیمه بارگذاری شده است.
معاونت فرهنگی مدرسه علمیه نورالزهرا(س)
https://blog93.kowsarblog.ir
فرم در حال بارگذاری ...
تبلیغ در مدارس
﷽
🌸اهم فعالیت مبلغات امین مدارس؛ مدرسه علمیه نورالزهرا سلام الله علیها در ماه مبارک رمضان؛
☘برگزاری محفل انس با قرآن
☘برگزاری جشن میلاد کریم اهل بیت علیه السلام
☘برگزاری مسابقات متنوع قرآنی، نقاشی و…
☘برگزاری خوانش دعاهای روز ماه مبارک رمضان
و..
فرم در حال بارگذاری ...
نمایشگاه قرآن کریم
﷽
حضور مدیر، مشاوران،کارشناسان و سفیران رضوان مدرسه علمیه نورالزهرا سلامالله علیها ۲۲ فروردین ۱۴۰۲ مصادف با شب ۲۱ رمضان الکریم۱۴۴۴ شب شهادت حضرت علی علیه السلام.
اهم فعالیت های مدرسه علمیه نورالزهرا سلام الله علیها
☘ ارائه مشاوره توسط اساتید محترم سرکارخانم کریم زاده و خانم عراقی
در مباحث ازدواج، خانوادگی، تحصیلی و…
☘پاسخگویی به سوالات احکام و شبهات توسط سرکارخانم اسماعیل زاده
☘پاسخگویی به سوالات و شبهات قرآنی
تصحیح قرائت نماز و…. توسط سرکارخانم اکبری
☘میز کودک با برنامه های متنوع از جمله نقاشی، مسابقه و اهدای جوایز به کودکان
(کتابچه سودوکو قرآنی، پیکسل و…)
☘مشاوره آموزشی جهت تحصیل در حوزه های علمیه توسط معاون آموزش سرکارخانم کرمی و حضور گسترده سفیران رضوان در سطح نمایشگاه
☘مشاوره پژوهشی توسط معاون پژوهش سرکارخانم حسین آبادی و مولفین کتابهای جهاد تبیین
☘اجرای مسابقه قرآنی و اهدای هدیه متبرک امام حسین علیه السلام به ۳ نفر و اهدای کتاب خاطرات شهید والا مقام طهرانی مقدم با امضای همسر شهید سرکار خانم الهام حیدری به ۱۲ نفر از شرکت کنندگان در مسابقه قرآنی به قید قرعه
☘مصاحبه مدیر محترم مدرسه خانم روستا با شبکه کوثرنت و ارائه توضیحاتی دررابطه با فعالیت های مدرسه علمیه نورالزهرا سلامالله علیها
☘حضور طلاب و مبلغین فعال فرهنگی جهادی مدرسه نورالزهرا سلام الله علیها در غرفه نهادهای حوزوی
اجرکم عندالله
فرم در حال بارگذاری ...
فصلنامه علمی، ادبی،سیاسی وفرهنگی طهورا
فصلنامه علمی، ادبی، سیاسی و فرهنگی طهورا شماره 52 پاییز 1401جهت مطالعه در وبلاگ در قسمت ضمیمه بارگذاری شده است.
معاونت فرهنگی مدرسه علمیه نورالزهرا(س)
فرم در حال بارگذاری ...
فصلنامه علمی، ادبی،سیاسی وفرهنگی طهورا شماره 51بهار 1401
فصلنامه علمی، ادبی، سیاسی و فرهنگی طهورا شماره 51 بهار 1401 جهت مطالعه در وبلاگ در قسمت ضمیمه بارگذاری شده است.
معاونت فرهنگی مدرسه علمیه نورالزهرا(س)
فرم در حال بارگذاری ...
فصلنامه علمی، ادبی،سیاسی وفرهنگی طهورا زمستان 1400
اللهم کن لولیک الفرج
همزمان با آغاز فصل بندگی و عبادت فصلنامه علمی، ادبی،سیاسی وفرهنگی طهورا شماره50 زمستان 1400 جهت مطالعه در قسمت ضمیمه بارگذاری شده است.
التماس دعای فرج
فرم در حال بارگذاری ...
فصلنامه علمی، ادبی،سیاسی وفرهنگی طهوراپاییز 1400
فصلنامه علمی، ادبی،سیاسی وفرهنگی طهورا
شماره 49 پاییز 1400
مدرسه علمیه نورالزهراسلام الله علیها
پی دی اف نشریه در ضمیمه جهت مطالعه بارگذاری شده است.
فرم در حال بارگذاری ...
قله های مقدس ظهور
فرم در حال بارگذاری ...
مدار جاودانگی
فرم در حال بارگذاری ...
سردار سلیمانی
“شهادت نماد انقلاب است”
دومین سالگرد شهادت سردار دل ها شهید حاج قاسم سلیمانی را تسلیت عرض می نماییم.
مدرسه علمیه نورالزهرا(س)
فرم در حال بارگذاری ...
صلوات خاصه حضرت زهرا(س)
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ
وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها
مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اللّهُمَّ وَ کَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ
الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى
اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها
وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.
( اللَّهُمَ عَجِّلْ فَرَجَ وَلِيِّكَ وَ ابْنَ وَلِيِّكَ وَ اجْعَلْ فَرَجَنَا مَعَ فَرَجِهِمْ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ )
منبع: مفاتیح الجنان
فرم در حال بارگذاری ...
مراسم عزاداری و رونمایی از کتاب
“اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ”
مدرسه علمیه نورالزهرا(س) به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) و دومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی برگزار می نماید:
مراسم عزاداری و رونمایی از کتاب پیروزی در نبرد سخت به قلم حجت الاسلام والمسلمین فقیهی ( موسس مدرسه علمیه نورالزهرا(س))
با حضور آیت الله صدیقی امام جمعه محترم تهران
حجت الاسلام والمسلمین ادیانی ریاست محترم عقیدتی ناجا
و حجت الاسلام والمسلمین فقیهی موسس مدرسه علمیه نورالزهرا(س)
زمان از دوشنبه ۱۳دی تا چهارشنبه ۱۵ دی
بعداز نماز ظهر
مکان: حسینیه شهید طهرانی مقدم مدرسه علمیه نورالزهرا(س)
فرم در حال بارگذاری ...
دهمین سالگرد شهادت دانشمند برجسته
فرم در حال بارگذاری ...
خط مقدم
گرامی باد یاد وخاطره مرد موشکی ایران سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم.
#مدرسه_علمیه_نورالزهرا_سلام_الله_علیها
فرم در حال بارگذاری ...
نهم ربیع الاول
نهم ربیع الاول سرآغاز امامت آخرین ذخیره الهی، حضرت مهدی(عج) بر مسلمانان جهان گرامی باد.
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِه
فرم در حال بارگذاری ...
مراسم آخرصفر
فرم در حال بارگذاری ...
یاد شهدا
فرم در حال بارگذاری ...
هفته دفاع مقدس گرامی باد
فرم در حال بارگذاری ...
تجربه صوت قرآن
فرم در حال بارگذاری ...
به اندازه انقلاب
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
در کربلا چه گذشت…
یک صفر | ورود اهل بیت علیهم السّلام به شام
▪️با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیت علیهم السّلام به دمشق، یزید دستوراتی صادر کرد من جمله این که جارچیان در شهر جار بزنند: سرهای بریده و اطفال کسانی بر شهر وارد می شوند که به قصد براندازی حکومت عازم عراق بوده اندولی عامل خلیفه یعنی ابن زیاد آنها را کشته است.
?وقایع نگار روزانه محرم
#امام_حسین
#اربعین
#ماه_صفر
http://eitaa.com/farhanginoorozahra
فرم در حال بارگذاری ...
بعداز کربلا چه گذشت...
بعد از کربلا چه گذشت…(قسمت 9)
اهل بیت علیه السلام در پاسخ یزید گفتند:
ما برای حسین علیه السلام عزاداری نکردیم،فعلا میخواهیم برایش عزاداری کنیم.
یزید قبول کرد و خانه مجلللی در اختیارشان قرار داد و هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند.
تمام زنان قریشی و هاشمی که در شام زندگی میکردند حتی زنان بنی امیه و خانواده یزید لباس سیاه پوشیدند و در عزای حسینی شرکت کردند…
پس از آنکه مردم شام خاندان اهل بیت را شناختند،مخصوصا بعد از سخنرانی کوبنده حضرت زینب و امام سجاد علیه السلام ،حکومت بنی امیه به افتضاح کشیده شد و انقلاب فکری در مردم ایجاد نمود.
یزید امام سجاد را خواست و اظهار داشت:
خدا لعنت کند پسر مرجانه را! اگر من با پدرت روبرو می شدم تمام پیشنهادات اورا می پذیرفتم،لکن مقدرات الهی است که باید اجرا شود،اکنون حاجتی داری،بخواه.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
حاجت اولم این است که سر بابایم حسین را به من نشان بدهی تا اورا دیدار و وداع کنم.
دوم دستور بده هرچه از ما غارت کردند به ما برگردانند.
سوم اگر قصد کشتنم را داری کسی را همراه زنان بفرست تا ایشان را به حرم جدشان برگرداند.
یزید گفت: سر پدرت را هرگز نخواهی دید،
اما از قتل تو گذشتم تو خود آنها را به وطن می رسانی
و به جای آنچه از شما گرفته اند چندین برابر به شما خواهم داد.
امام فرمود: چشم داشتی به مال تو نداریم بلکه در میان این اموال لباسهایی است که جده ام حضرت زهرا آنرا رشته و بافته است
و مخصوصا روسری و پیراهن و گوشواره های فاطمه دختر رسول خدا در میان آنهاست..
یزید دستور داد آنها را برگردانند و دویست دینار هم بر آنها افزود که امام علیه السلام آنرا در میان فقرا تقسیم کرد…
✍ادامه دارد…
نفس المهموم ص455
بحار ج 45 ص144
ارشاد ص 247
حیات الامام حسین ج3 ص392
#محرم
#حب_الحسین_یجمعنا
#زینب_کبری
ممنون دوست خوبم برای مطلب خوبت
به وبلاگ منم سر بزن خوشحال میشم
moosavi68.kowsarblog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...
بعداز کربلا چه گذشت...
بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 8)
هل بیت امام حسین علیه السلام از کودکانی که پدرشان در کربلا شهید شده بود،خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند.
دختر سه ساله ی حسین علیه السلام شبی از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت:
بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش گرفت…به کجا رفت؟
اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند صدای ضجه و ناله شان بلند شد.
صدای شیون به خانه ی یزید رسید و از خواب بیدار شد!
پرسید در خرابه چه خبر است؟
گفتند دختر حسین،بهانه ی پدر گرفته است.
یزید لعنت الله گفت: سر پدرش را برایش ببرید..
سر حسین علیه السلام را درون طشتی نهاده و با پارچه ای میپوشانند و برای رقیه خاتون می آورند.
او به خیال اینکه برایش غذا آورده اند فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم،من بابایم حسین را می خواهم!
گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است. دختر ابی عبدالله با دستهای کوچکش روی ظرف را برداشت…
چشمش به سر بریده پدر افتاد،سر را در آغوش گرفت و با سر پدر شروع به دردودل کرد … بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد…
حضرت سکینه نقل میکند:
هنگامی که در خرابه شام بودیم ،شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهایی از نور سوارند و فرشتگان انها را احاطه نموده و خادمی نیز با آنها است براهی میروند،
مرکبها گذشتند ولی خادم بر طرف من آمد و گفت: سکینه جدت رسول خدا بهت سلام میرساند.
گفتم: سلام خدا بر رسولش، تو کیستی؟
گفت : من خادمی هستم از خدمه بهشت.
گفتم : این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند،کیستند و به کجا میروند؟
گفت اولی آدم صفی الله،دومی ابراهیم خلیل الله،سومی موسی کلیم الله، چهارمی عیسی روح الله و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته،گاهی می افتد و برمیخیزد…
او جدت رسول خداست ،که برای زیارت پدرت حسین به کربلا میروند.
همینکه نام جدم را شنیدم به سویش دویدم تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم و بگویم ستمکاران با ما چه کرده اند،
که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته.
پرسیدم اینان کیستند؟
گفت: اولی حوا ام البشر، دومی آسیه بنت مزاحم، سومی مریم دختر عمران، چهارمی خدیجه خویلد، و اون خانومی که دست بر سر نهاده گاهی می افتدو گاهی برمیخیزد جده ی تو فاطمه دختر رسول خداست.
گفتم میروم و به جده ام فاطمه شکایت این ستمکاران را مینمایم.دویدم جلوی حضرت زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم:
مادر،مادر بخدا قسم حق مارا منکر شدند…
مادر،مادر بخدا سوگند جمع مارا پراکنده ساختند،
مادر..مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند..
فرمود: سکینه جان دیگر بس است.ناله ات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید،
این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم…
که ناگهان از خواب بیدار شدم…
پس از آنکه یزید دریافت که برنامه قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند
و نه تنها حکومتش تثبیت نشد بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل حسین علیه السلام از همه طرف رو به رو شد.
در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد و گفت:شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف حکومت باقی بمانید
یا به مدینه برگردید و سه حاجت شما بر آورده گردد؟
✍ادامه دارد…
اعیان الشیعه ج 1 ص626.
مقرم 456
نفس المهموم ص 466
بحار ج 45 ص 144
#محرم
#حب_الحسین_یجمعنا
#زینب_کبری
فرم در حال بارگذاری ...
بعداز کربلا چه گذشت...
بعد از کربلا چه گذشت…(قسمت 7)
بعد از سخنرانیهای حضرت زینب سلام الله علیها،مردمی که در کاخ جمع شده بودند منقلب شده و احساس ندامت میکردند.
در این هنگام که امام سجاد علیه السلام را بر یزید وارد کردند، یزید که سرشکسته شده بود و دنبال بهانه ای برای شهید کردن امام سجاد علیه السلام بود از او سوالاتی میپرسید و امام هم به کوتاهی پاسخ میداد.
:rose:در حالیکه تسبیح کوچکی در دست داشت و آنرا میچرخانید.
یزید گفت: این چه کاری است که من با تو سخن میگویم و با تسبیح بازی میکنی و احترام نمیگذاری؟
امام علیه السلام فرمود: پدرم از جدم برایم نقل کرده که وقتی نماز صبح را انجام میداد تسبیح به دست میگرفت و ذکری میگفت.
سپس تسبیح را در دست میچرخانید و به کارش میرسید بدون اینکه ذکری بگوید
و میفرمود: چرخاندن تسبیح ذکر به حساب می آید و چون در رختخواب میرفت تسبیح را زیر بالشش قرار میداد و میخوابید و میفرمود تا صبح تسبیح ذکر میکند.
من از روش آنها پیروی میکنم.
یزید گفت: با هرکدام از شما که سخن میگویم به گونه ای سخن میگوید که در گفتار پیروز میشود!
در تاریخ آمده است که بعد از این سخنان یزید امام سجاد و اهل بیت را در خرابه ی بی سقفی منزل داد که از سرما و گرما در پناه نبودند.
انقدر بر اهل بیت سخت گذشت که صورتشان پوست انداخت و مجروح گردید.
منهال عمرو میگوید:
امام سجاد را دیدم که تکیه بر عصا دیده و پاهایش مانند دوتا نی خشک و خون از آنها جاری بود، رنگ شریفش نیز زرد شده بود.
از او پرسیدم: یابن رسول الله چگونه صبح کردید؟
امام سجاد فرمود: چگونه است حال کسی که در دست یزید اسیر است؟ زنهای ما تابحال از طعام سیر نشده اند و سرهایشان پوشیده نگردیده است..
هروقت هم که یزید مارا میطلبد گمان میکنم قصد کشتن مارا دارد. منهال! عرب به عجم افتخار میکند که محمد صلی الله علیه و آله عربی است ولی ما خاندان مردانمان کشته میشود توسط خود اعراب و زنان و اطفالمان اسیر میشوند!
پرسیدم : کجا میروید؟ فرمود جایی که به ما داده اند حفاظی ندارد و آفتاب پوست مارا گداخته است.
جهت ضعف بدن بیرون آمده ام تا قدری استراحت کنم و برگردم از جهت ترس بر زنان….
در این حال صدای زنی بلند شد: نور دیده ام کجا میروی؟ برگرد که از دشمن بر جان تو میترسم!امام با شنیدن صدای عمه اش مرا گذاشت و به خرابه بازگشت…
✍ادامه دارد…
مقتل مقرم ص 453،
بحار ج45 ص 140،
لهوف ص 193.
نفس المهموم ص 459
#محرم
#حب_الحسین_یجمعنا
#زینب_کبری
فرم در حال بارگذاری ...
بعداز کربلا چه گذشت...
بعدازکربلا چه گذشت…(قسمت 6)
20 محرم الحرام
دفن بدن جُوْن در کربلا
بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جُوْن، غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند. (1)
جُون کسی بود که امیر المؤمنین علیه السلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید.
هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المؤمنین علیه السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکّه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسین علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست.
حضرت فرمودند :
در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی ! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
جون خود را به قدم های مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید گفت :
ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
جون با خود فکر کرد:
من کجا و این خاندان کجا؟!
لذا عرضه داشت:
آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا ابا عبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد.
جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند.:sob:
هر یک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم نا پاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند.
هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیه السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود :
«اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب رِیحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام : بار الها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام محشورش نما.
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید.
چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منوّر و بویش معطّر بود. (2)
منابع:
1. بحار الأنوار، ج 45، ص 22، 71.
2. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 115.
#محرم
#حب_الحسین_یجمعنا
فرم در حال بارگذاری ...
بعداز کربلا چه گذشت...
بعد از کربلا چه گذشت…(قسمت 5)
چون اهل بیت علیه السلام وارد شهر شدند،
ام کلثوم علیها السلام به شمر گفت: حاجتی دارم ممکن است آنرا انجام دهی؟
ما را از دروازه ای وارد کنید که تماشاچی کمتر باشد و به کسانی که سرها را حمل میکنند بگو سرها را از محفل زنها دور کنند که در معرض دید اینهمه تماشاچی نباشیم!
شمر پست فطرت دقیقا برعکس دستور داد سرها را بالای نیزه ها نصب کنند و در کنار محمل زنها حرکت دهند و آنها را از دروازه بزرگ شهر وارد کردند…
سهل ابن سعد میگوید: برای زیارت بیت المقدس رفته بودم عبورم به شام افتاد .
دیدم تمام شهر آذین بسته شده و مردم به رقص و پایکوبی مشغولند! با خودم گفتم ایا برای مردم شام عیدی هست که من بیخبرم؟!
ناگهان دیدم در گوشه ای چند نفر به آرامی مشغول صحبت هستند. گفتم: آیا برای شما شامی ها عیدی است که ما بی خبریم؟
گفتند : پیرمرد غریبی؟ گفتم من سهل از صحابه رسول خدایم.
گفتند: سهل تعجب نمیکنی چرا از آسمان خون نمیبارد و زمین اهلش را فرو نمیبرد؟
گفتم: مگر چه شده؟ گفتند: سر حسین فرزند رسول خدا را برای یزید هدیه آورده اند!
گفتم: الله اکبر! سرحسین را می اورند و مردم این چنین خوشحالی میکنند؟!!
جلوی دروازه آمدم، سواری را دیدم که نیزه ای در دست دارد که سری روی آن است که شبیه ترین انسانها به رسول خدا است.
نزدیک یکی از زنان اهل بیت رفتم و گفتم: ایا حاجتی داری که من بتوانم انجام دهم؟
حضرت سکینه فرمود: ای سهل به کسی که این سر را حمل میکند بگو اندکی جلوتر برود تا مردان کمتر مارا نگاه کنند..
جلوتر رفتم و به آن مرد گفتم: اگر سر را جلوتر ببری چهارصد دینار به تو میدهم. مرد پذیرفت و سر را جلوتر برد.
از علی ابن الحسین روایت شده:
هنگامیکه مارا بر یزید وارد کردند دوازده جوان و اطفال ذکور که همه را به ریسمان بسته بودند جلو یزید قرار گرفتیم و گفتیم:
یزید تو رو به خدا چه فکر میکنی اگر رسول خدا ما را به این حالت ببیند؟
یزید دستور داد بند از ما برداشتند.
فاطمه دختر ابی عبدالله فرمود: ای یزید! دختران رسول خدا و اسیری..؟
ناگهان زنی از بنی هاشم و دوستداران اهل بیت که در قصر یزید بود شیون کشید و گفت: ای حبیبم حسین، ای سید اهل بیت رسول خدا…ای پسر رسول خدا..ای کشته ی اولاد زنا..
ندبه و گریه های این زن همه زنان اهل مجلس را گریانید.
مردی از اهل شام که فکر میکرد اهل بیت پیغمبر از خوارج هستند فاطمه دختر امام حسین را دید و از یزید خواست دختر را به او ببخشد.
زینب دختر علی علیه السلام غضبناک شد و با پرخاش گفت: دعوی دروغ کردی و پست تر از انی هستی که چنین خواهشی کنی که نه برای تو و نه امیرت جایز نیست!
یزید از گفتار حضرت زینب خشمگین شد و گفت: ادعای دروغ میکنی!اگر بخواهم میتوانم!
زینب سلام الله فرمود: چنین نیست! خدا چنین اختیاری به تو نداده مگر اینکه از دین ما خارج بشی و به دین دیگری در آیی!
مرد شامی دوباره درخواستش را تکرار کرد و گفت این دختر را به من ببخش.
یزید نتوانست جوابی به حضرت زینب بدهد و چون سرشکسته شده بود به مرد شامی گفت: ساکت شو خدا مرگ حتمی به تو ببخشد…
✍ادامه دارد…
بحار ج 45،ص129.
حیات الحسین ج 3/ص371
نفس المهموم ص 433
طبری ج 7 ص381.
ارشاد ص246.
کامل ج4 ص86
روضه الواعظین ص 164
#محرم
#حب_الحسین_یجمعنا
#زینب_کبری
فرم در حال بارگذاری ...
بعداز کربلا چه گذشت...
بعد از کربلا چه گذشت…(قسمت 4)
عبیدالله ابن زیاد سرهای مقدس را به سمت شام و برای یزید فرستاد،یزید دستور داد که اسرا را هم به شام بفرستید.
کسانی که همراه سرهای مقدس سفر میکردند در اولین منزل فرود امدند تا غذا بخورند.
در حالیکه مامورین مشغول خوشحالی و خوردن غذا و شرب خمر بودند، ناگهان دستی روی دیوار پدیدار شد و نوشت:
“آیا امتی که حسین را میکشند امید شفاعت جدش را روز حساب و قیامت دارند؟”
مامورین مضطرب و هراسان شدند و خواستند دست را بگیرند که دست ناپدید شد. دوباره مامورین مشغول خوردن غذا شدند که دوباره دست ظاهر شد و نوشت:
” نه این چنین نیست،بخدا قسم که اینها شفیعی ندارند و روز قیامت در عذاب خواهند بود.”
مامورین دوباره سعی کردند دست را بگیرند و نتوانستند. دوباره مشغول غذا خوردن شدند که دوباره دست ظاهر شد و نوشت:
“حسین را به حکم حاکم جور کشتند و این خلاف حکم خدا است.”
غذا خوردن برای همه ناگوار شد و از آنجا کوچ کردند.
مامورین ابن زیاد در راه سر حسین علیه السلام را از صندوق در آوردند و روی نی قرار دادند تا به منزلی رسیدند که راهبی در انجا زندگی میکرد.
نیمه شب راهب متوجه شد از بیرون نوری از زمین تا آسمان میدرخشد.
بیرون آمد و دید نور از سر امام حسین علیه السلام هست،نزد مامورین آمد و گفت: شماها کی هستید؟
مامورین ابن زیاد.
این سر کیست؟
سر حسین ابن علی
کدام علی؟
علی ابن ابیطالب.
مادرش کیست؟
فاطمه دختر رسول خدا.
دختر پیامبرتان؟
:بلی!
:وای بر شما که چه بد مردمی هستید! اگر مسیح فرزندی داشت او را روی مژه ی چشمانمان نگه میداشتیم…
:ممکن است ده هزار دینار به شما بدهم و این سر را تا صبح به من بسپارید؟
مانعی ندارد.
:ده هزار دینار را گرفتند و سر را به راهب دادند.
:راهب سر را شستشو دادو معطر گردانید و روی زانو گذاشت و تمام شب گریه میکرد تا صبح سر امام حسین علیه السلام را مخاطب قرار داد و گفت: ای سر مقدس من گواهی میدهم که جز خدای یکتا خدایی نیست و گواهی میدهم که محمد جد تو رسول خداست و من بر دین جد تو هستم..
فردا صبح نزدیک شام که رسیدند،ماموران سر ابی عبدالله گفتند: بیایید دینارها را تقسیم کنیم مبادا یزید از ما بستاند،
وقتی کیسه های زر را گشودند دیدند که دینارهای طلا به خزف تبدیل شده بود که یک طرف آن مکتوب بود:
“و لا تحسبن الله غافلا عمّا یعمل الظالمون.
و در طرف دیگر:
“و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون”
اسرای اهل بیت چون نزدیک شام رسیدند ،تمام مردمان شام از کوچک و بزرگ برای تماشای اهل بیت و اظهار شادمانی از پیروزی یزید به استقبال شتافتند.
به منظور تکمیل تزیین شهر سه روز اهل بیت را در خارج شهر متوقف ساختند و شهر را با انواع تزیینات اراستند.
مردم مشغول لهو و لعب و رقص و پایکوبی شدند . اهل بیت وارد دمشق شدند…
نفس المهموم ص423،
صواعق المحرقه ص197.
مناقب ابن شهراشوب ج4 ص 82
نفس الهموم ص 429
کامل بهایی ج2،ص186
#محرم
#حب_الحسین_یجمعنا
#زینب_کبری
فرم در حال بارگذاری ...
بعداز کربلا چه گذشت...
بعد از کربلا چه گذشت…(قسمت 3)
بعد از سخنان شجاعانه حضرت زینب که باعث بیداری مردم در آن مجلس شد،
ابن زیاد به منظور پیاده کردن قدرت خود و پیشگیری از حرکت احتمالی مردمی که از جنگ با ابی عبدالله پشیمان شده بودند و صدای گریه و شیونشان بلند بود،
دستور داد سر حسین علیه السلام و سایر شهدا را در کوچه های کوفه بگردانند تا مردم بدانند قدرت از آن کیست!
منادی هم صدا میزد: قَتَّلَ کَذاب اِبنِ کذّاب..
rزید ابن ارقم میگوید: در غرفه خود نشسته بودم دیدم سر حسین را بالای نیزه در کوچه ها میگردانند،
شنیدم که آیه ای از سوره کهف میخواند:
” آیا گمان میکنی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ماست”
از شنیدن این آیه از سربریده اباعبدالله مو بر تنم راست شد و بی اختیار صدا زدم:
یابن رسول الله! حرف زدن سرِ تو از داستان زنده شدن اصحاب کهف هم عجیبتر است!
پس از آنکه اسرای کربلا وارد کوفه شدند از سوی مردم کوفه که فضائل اهل بیت را زیاد شنیده بودند و از عدالت علی علیه السلام پنج سال برخوردار بودند،
از هر طرف صدای لعن بر کشندگان فرزند پیغمبر بلند شد و به گوش دشمنانشان میرسید.
دشمنان ابی عبدالله بدتر از سگان از کرده خود پشیمان شدند ،
lچنانکه عمر سعد بعد از برگشتن از کربلا آنچنان پشیمان بود که به یکی از بستگانش که از او احوالپرسی میکرد گفت:
هیچ کس نزد خانواده اش برنگشته که بدتر باشد از وضعی که من برگشته ام،از مرد فاسقی چون ابن زیاد اطاعت کردم و خدای حکیم را معصیت بزرگی مرتکب شدم و رحم و خویشاوندی را قطع نمودم…
بعد از شهادت امام حسین علیه السلام سیل انتقادات بر کشندگان پسر پیغمبر وارد شد حتی از سوی نزدیکترین بستگان :
عثمان ابن زیاد به برادرش عبیدالله گفت: بخدا قسم دوست داشتم بر بینی تمام فرزندان زیاد تا قیامت علامت بردگی میزدند ولی حسین کشته نمیشد و این لکه ننگ بر خاندان زیاد نمینشست.
مرجانه مادر عبیدالله ابن زیاد بر فرزند خبیثش خشم گرفت و گفت: ای پست فطرت پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را کشتی ،بخدا قسم هرگز خدا را با روی خوش ملاقات نخواهی کرد.
معقل ابن یسار به شدت از عبیدالله انتقاد میکرد و از او کناره گرفت.
مردم هرگاه عمربن سعد را میدیدند اورا لعنت میکردند و هرگاه وارد مسجد میشد از مسجد خارج میشدند.
حصین ابن عبدالرحمن میگوید: چون خبر قتل حسین به ما رسید سه روز به حالت بهت باقی ماندیم گویی بر سر ما خاکستر پاشیده شده است.
خواجه ربیع بیست سال سکوت اختیار کرده بود وقتی خبر قتل حسین به او رسید رنگش متغیر شد و گفت: براستی حسین را به شهادت رساندند؟ سپس فرمود : بخدا جوانمردانی را کشتند که رسول خدا انها رابسیار دوست میداشت و با دست خود لقمه بر دهانشان مینهاد..سپس به سکوت برگشت تا از دنیا رفت.
حسن بصری وقتی خبر شهادت امام حسین را شنید آنقدر گریه کرد تا پهلوهایش ورم کرد و گفت: آه چه ذلت و خواری است برای ملتی که فرزند زنا زاده فرزند پیغمبرش را بکشد،بخدا قسم جد و پدر حسین از پسر مرجانه انتقام میگیرند.
حتی عده ای شهر را ترک کردند و گفتند: در شهری که پسر پیغمبر در ان شهید میشود سکنی نمیگزینیم….
✍ادامه دارد…
حیات الحسین ج3 ص119
ارشاد مفید ص 229
بحار ج 45 ص18
طبری ج 7 ص385
#محرم
#حب_الحسین_یجمعنا
#زینب_کبری
فرم در حال بارگذاری ...
بعداز کربلا چه گذشت...
بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت2)
در روز ۱۲ محرم دفن شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد علیه السلام که به صورت معجزه(طی الارض) به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت.
چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند
سر حسین ابن علی علیه السلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت،با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله می زد و میخندید…
زید ابن ارقم که از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان ابی عبدالله وارد میکند…
صدا زد:
ابن زیاد! چوب را از لبان حسین بردار که بخدا قسم مکرر در مکرر دیدم که رسول این لبها را میبوسید…
☘سپس شروع به گریستن کرد.
ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند که برای پیروزی خدا گریه میکنی! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از دست داده ای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند!
زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی…؟!
سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود که پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد !
حضرت زینب سلام الله علیها در حالیکه پست ترین لباسها را بر تن داشت در گوشه ای از مجلس ابن زیاد نشست . زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند.
: ابن زیاد سه بار پرسید: این زن که اینچنین گوشه نشینی اختیار کرده کیست؟ کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست.
این بار ابن زیاد با شماتت گفت: خدا را سپاس که شما را کشت و حرکتتان را باطل گردانید.
زینب کبری فرمود: خدا را حمد میکنم که به وسیله پیامبرش مارا گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه!
ابن زیاد: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟
حضرت زینب: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم،اینها جماعتی بودند که خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند آنگاه خواهی دید که پیروز کیست،
مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه.
ابن زیاد از نحوه ی پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد.
عمروبن حریث گفت: این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید اورا مواخذه کرد.
ابن زیاد: خدا قلب مرا شفا داد و راحت نمود از طرف برادر سرکش تو و پیروانش!
حضرت زینب: بجانم قسم بزرگان مرا کشتی و خاندان مرا نابود ساختی و ریشه های مرا بریدی ،اگر اینها شفای توست..،پس شفا یافتی!
ابن زیاد با مغالطه گری گفت: این زن شاعر و سخنور است مانند پدرش!
سپس ابن زیاد نگاهی به اسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟
گفتند: علی ابن الحسین.
ابن زیاد: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟
امام سجاد: برادر دیگری داشتم به اسم علی که شما او را کشتید.
ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید: نه خدا او را کشت!
امام سجاد فرمود: آری خدا جان هرکس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او.
جسارت و حاضرجوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد: تورا چنین جراتی است که جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر!
حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت: پسر مرجانه! خونهایی که از ما ریختی کافی نیست برایت ؟ غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟ اگر میخواهی اورا بکشی اول مرا بکش!
ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی! براستی حاضر است با او کشته شود…
✍ ادامه دارد…
ارشاد ص228،
طبری 371/7
نفس المهموم ص 404
کامل 81/4
#محرم
#حب_الحسین_یجمعنا
#زینب_کبری
فرم در حال بارگذاری ...
بعداز کربلا چه گذشت...
بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 1)
شام غریبان کربلا نخستین شب عزا خاندان پیامبر پس از شهادت سید الشهداء علیه السلام است...
دیشب چه سالاری داشتند؟دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد؟امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است!
چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنین علیه السلام…
شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین علیه السلام در تنور منزل خولی بود در حالی که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود.
عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند،
و بر کشتگان خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد.
وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رابر شتران بی جهاز سوار کردند .
و امام سجاد علیه السلام را نیز با غل و زنحیر بر شتر سوار کردند.
هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه السلام افتاد ، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به ندبه برداشتند…
عمر سعد به کوفه آمد .ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند.
سپس سر مطهر امام حسین علیه السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.
عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند.
لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند.
هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد،و بسان فرمانده ای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد…
ادامه دارد..
ارشاد شیخ مفید ،ج2
در کربلا چه گذشت،شیخ عباس قمی
#محرم
#حب_الحسین_یجمعنا
#زینب_کبری
سلام خدا خیرتون بده.صلواتی نثل روح شهدای کربلا.ان شاءالله خدا روز قیامت مارو با شهدای کربلا محشور فرماید.آمین
اَللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین
السلام علیک یا ابا عیدالله الحسین
السلام علیک یا اباعبدالله خداخیرتون بده
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
?درکربلا چه گذشت۰۰۰
▪️یازدهم محرم الاحرام
حرکت کاروان اسرا ازکربلا
تشکیل مجلس ابن زیادملعون
?وقایع نگار روزانه محرم
#امام_حسین
#محرم
http://eitaa.com/farhanginoorozahra
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
?درکربلا چه گذشت۰۰۰
▪️دهم محرم الاحرام
شهادت امام حسین علیه السلام
?وقایع نگار روزانه محرم
#محرم
#امام_حسین
#عاشورا
http://eitaa.com/farhanginoorozahra
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
?درکربلا چه گذشت۰۰۰
▪️نهم محرم الاحرام
*محاصره ی خیمه هادرکربلا*
*آمدن امان نامه*
*درخواست تاخیرجنگ*
?وقایع نگار روزانه محرم
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
?درکربلاچه گذشت۰۰۰
▪️هشتم محرم الاحرام
قحط آب درخیمه های حسینی
ملاقات امام حسین ع باعمرسعدملعون
?وقایع نگارروزانه محرم
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
?درکربلاچه گذشت۰۰۰
▪️هفتم محرم الاحرام
منع آب ازامام حسین ع
هلاکت عبدالله بن حصین
?وقایع نگار روزانه محرم
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
?درکربلاچه گذشت۰۰۰
▪️ششم محرم الاحرام
یاری طلبی حبیب بن مظاهر از بنی اسد
اولین محاصره فرات درکربلا
?وقایع نگار روزانه محرم
#محرم
#امام_حسین
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
?درکربلاچه گذشت۰۰۰
▪️پنجم محرم الاحرام
بسته شدن مسیرکوفه به کربلا
?وقایع نگار روزانه محرم
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
?درکربلاچه گذشت۰۰۰
▪️چهارم محرم الاحرام
فتوای شریح قاضی ملعون به قتل امام حسین علیه السلام
?وقایع نگار روزانه محرم
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
?درکربلاچه گذشت۰۰۰
▪️سوم محرم الاحرام
نامه امام حسین علیه السلام به اهل کوفه
ورودعمرسعدملعون به کربلا
?وقایع نگار روزانه محرم
فرم در حال بارگذاری ...
در کربلا چه گذشت...
? در کربلا چه گذشت…
▪️دوم محرم الحرام
ورود ابی عبدالله الحسین علیه السلام، اهل بیت و یاران حضرت به سرزمین کربلا
?وقایع نگار روزانه محرم
فرم در حال بارگذاری ...
امروز در کربلا چه گذشت...
?امروزدر کربلا چه گذشت…
▪️یک محرم الحرام |
دیدار امام حسین علیه السلام با عبیدالله حر جعفی در نزدیکی کربلا و دعوت از برای یاری حضرت
?وقایع نگار روزانه محرم
فرم در حال بارگذاری ...
محرم
امام رضا علیه السلام :
اى پسر شبيب به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم و قتال را بخاطر احترامش در آن حرام مىدانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و بنهاش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد.
الأمالی (للصدوق) ج۱ ص۱۲۹
فرم در حال بارگذاری ...
روزغم و گریستن
قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ اَلْمُحَرَّمِ لاَ يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ اَلْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي قُتِلَ فِيهِ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
الأمالی (للصدوق) ج۱ ص۱۲۸
امام رضا علیه السلام فرمودند :
روش پدرم در ماه محرم اين بود كه هرگز نمىخنديد و پيوسته اندوهگين بود تا روز عاشورا.آنگاه كه عاشورا مىشد،روز غم و گريستن پدرم بود.كه مىفرمود:در اينروز حسين عليه السّلام شهيد شد.
فرم در حال بارگذاری ...
شهادت امام باقر(ع)
شهادت امام محمدباقر(ع)تسلیت باد.
قالَ الاْمامُ أبوُ جَعْفَر محمّد الباقر (عَلَیْه السلام):
إذا أرَدْتَ أنْ تَعْلَمَ أنَّ فیكَ خَیْراً، فَانْظُرْ إلى قَلْبِكَ فَإنْ كانَ یُحِبُّ أهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ یُبْغِضُ أهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفیكَ خَیْرٌ; وَاللّهُ یُحِبُّك، وَ إذا كانَ یُبْغِضُ أهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ یُحِبّ أهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فیكَ خَیْرٌ; وَ اللّهُ یُبْغِضُكَ، وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ أحَبَّ.
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود: اگر خواستى بدانى كه در وجودت خیر و خوشبختى هست یا نه، به درون خود دقّت كن اگر اهل عبادت و طاعت را دوست دارى و از اهل معصیت و گناه ناخوشایندى، پس در وجودت خیر و سعادت وجود دارد; و خداوند تو را دوست مى دارد.
ولى چنانچه از اهل طاعت و عبادت ناخوشایند باشى و به اهل معصیت عشق و علاقه ورزیدى، پس خیر و خوبى در تو نباشد; و خداوند تو را دشمن دارد.
و هر انسانى با هر كسى كه به او عشق و علاقه دارد، با همان محشور مى گردد.
?الكافي: ج 2، ص 103، ح 11،
وسائل الشّیعة: ج 16، ص 183، ح 1
فرم در حال بارگذاری ...
طلبگی
(طلبگی یعنی وقف شدن به نام تو یاصاحب الزمان)
خیلیا فکرمیکنن آخرطلبگی یعنی آخوندشدن اما…
همه طلبگی آخوندشدن نیست..مثلا آیاکسی نمیشه طلبه باشه واستاددانشگاه باشه؟
آیاکسی نمیتونه طلبه باشه ولی نویسنده باشه…هنرمندباشه…مشاوره خانواده باشه اما درمسیرحوزه های علمیه؟
کاشکی متعلق به علی بن الحسن می شدیم بابرچسب طلبگی که برپیشانی مون زده میشه ان شاءالله
(برنده باشیدنه بازنده)
?????????
? آغاز پذیرش حوزههای علمیه خواهران سال تحصیلی ۱۴۰۱_۱۴۰۰?
?پذیرش در مقاطع عمومی(سطح۲-کارشناسی)، مقطع عالی(سطح ۳-کارشناسی ارشد) و مقطع تخصصی(سطح۴ -دکترا)
? زمان ثبتنام: ۲۵ بهمنماه ۱۳۹۹ تا ۳۱ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۰
⬅️جهت ثبت نام به پایگاه اینترنتی www.paziresh.whc.ir مراجعه نمایید.
⬅️مراجعه حضوری
#مدرسه_علمیه_نورالزهرا_سلام_الله_علیها
میدان رسالت،خ فرجام شرقی،خ شهیدمظفری نیا(سراج)،کوچه شهیدممنونی، پ۱۹
☎️77073561_09905041540
┄┅┅❅ ?❅┅┅┄
#پذیرش_طلاب_استان_تهران
#پذیرش_حوزه_های_علمیه_خواهران
#فرارسیدن_نصرت_مولای_غریب
#پذیرش_طلاب_خواهر
#هر_طلبه_یک_داوطلب
#امام_زمان
#ماه_مبارک_رمضان
فرم در حال بارگذاری ...
شهید محمدمهدی مالامیری
#شهید_محمدمهدی_مالامیری
از ویژگیهای بارز شهید خوشرویی و آراستگی ظاهری و پرداختن به ورزش بود و همین امر در تواضع و اخلاص، ایشان را محبوب دل جوانان محله میکرد. یکی دیگر از ویژگی های شهید مالامیری پرهیز از ریا بود؛ چنانچه حتی بعد از شهادت هم خانواده و نزدیکان وی از برخی مدارج و مراتب علمی او بیاطلاع بودند.
تحولات کشورهای اسلامی از نوجوانی برایش اهمیت فراوانی داشت، اما جنایات فجیع گروههای افراطی و تکفیری و حرمتشکنیها بیشرمانه آنها آرام و قرار را از او ربوده بود.
?????????
خوش بحال
فلانے شهید شُد؛
اماهیچڪسحواسش نیستـــــ ڪہ
فلانے براے شهید شدن
شهید بودن را یاد گرفت .
#شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات
?اللهم صلــــــی علی محــــمد وآل محـــــــمد و عجـــــل فرجهم ?
┄┅┅❅ ?❅┅┅┄
#دلتنگ_شهدا
#شهید_محمدمهدی_مالامیری
#فرا_رسیدن_زمان_نصرت_مولای_غریب
#هر_طلبه_یک_داوطلب_شایسته
#تشکیل_دولت_کریمانه_مهدوی
#پذیرش_طلاب_خواهر
#طلبه_انقلابی
#حفظ_نظام
#انقلابیگری
#سرباز_آقا
#حوزه_علمیه
#مدرسه_علمیه_نورالزهرا_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/joinchat/1293221990C1b7f9a9637
فرم در حال بارگذاری ...
ارزش طلبگی
امام خامنه ای(مدظله العالی) :
ارزش طلبگی به این است شما خود را برای کاری آماده می کنید که هیچ کاری جایگزین آن نیست.طلبگی از همه تخصص های موجود تأثیرش بیشتر است. شما طبیبان روحانی و هدایتگران مردم هستید.
??????????
? آغاز پذیرش حوزههای علمیه خواهران سال تحصیلی ۱۴۰۱_۱۴۰۰?
?پذیرش در مقاطع عمومی(سطح۲-کارشناسی)، مقطع عالی(سطح ۳-کارشناسی ارشد) و مقطع تخصصی(سطح۴ -دکترا)
? زمان ثبتنام: ۲۵ بهمنماه ۱۳۹۹ تا ۳۱ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۰
⬅️جهت ثبت نام به پایگاه اینترنتی www.paziresh.whc.ir مراجعه نمایید.
⬅️ مراجعه حضوری
#مدرسه_علمیه_نورالزهرا_سلام_الله_علیها
میدان رسالت،خ فرجام شرقی،خ شهیدمظفری نیا(سراج)،کوچه شهیدممنونی، پ۱۹
☎️77073561_09905041540
┄┅┅❅ ?❅┅┅┄
#پذیرش_طلاب_استان_تهران
#پذیرش_حوزه_های_علمیه_خواهران
#فرارسیدن_نصرت_مولای_غریب
#پذیرش_طلاب_خواهر
#هر_طلبه_یک_داوطلب
#امام_زمان
#ماه_مبارک_رمضان
فرم در حال بارگذاری ...
انتظار
#سلام_امام_زمانم
ای راحٺ دل، قرار جانها برگرد…
درمان دل شڪستہی ما، برگرد…
ماندیم در انتظار دیدار، ای داد…
دلها همہ تنگِ توسٺ مولا برگرد…
??????????
? آغاز پذیرش حوزههای علمیه خواهران سال تحصیلی ۱۴۰۱_۱۴۰۰?
?پذیرش در مقاطع عمومی(سطح۲-کارشناسی)، مقطع عالی(سطح ۳-کارشناسی ارشد) و مقطع تخصصی(سطح۴ -دکترا)
? زمان ثبتنام: ۲۵ بهمنماه ۱۳۹۹ تا ۳۱ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۰
⬅️جهت ثبت نام به پایگاه اینترنتی www.paziresh.whc.ir مراجعه نمایید.
⬅️ مراجعه حضوری
#مدرسه_علمیه_نورالزهرا_سلام_الله_علیها
میدان رسالت،خ فرجام شرقی،خ شهیدمظفری نیا(سراج)،کوچه شهیدممنونی، پ۱۹
☎️77073561_09905041540
┄┅┅❅ ?❅┅┅┄
#پذیرش_طلاب_استان_تهران
#پذیرش_حوزه_های_علمیه_خواهران
#فرارسیدن_نصرت_مولای_غریب
#پذیرش_طلاب_خواهر
#هر_طلبه_یک_داوطلب
#امام_زمان
#ماه_رمضان
فرم در حال بارگذاری ...