امام رضاعلیه السلام
من دست خالی آمدم ، دست من ودامان تو سرتابه پا دردو غمم، درد من ودرمان تو
توهرچه خوبی من بدم، بیهوده برهردرزدم آخربه این درآمدم ، باشم کنارخوان تو
من ازهردررانده ام، من رانده ی وامانده ام یا خوانده یا ناخوانده ام ، اکنون منم مهمان تو
پای من ازره خسته شد،بال وپرم بشکسته شد هردربه رویم بسته شد،جزدرگه احسان تو
گفتم منم درمی زنم ، گفتی به توسرمی زنم من هم مکرر می زنم ، کوعهدوکو پیمان تو؟
سوی توروآورده ام ، ای خم سبو آورده ام من آبرو آورده ام ، کولطف بی پایان تو؟
حال من گوشه نشین ، با گوشه ی چشمی ببین جزسایه ی پرمهرتان ، جایی ندارم جان تو
من خدمتی ننموده ام ، دائم بسی آلوده ام امابه عمری بوده ام ، جون خاردربستان تو
علی انسانی