رهبر م
27 شهریور 1393
بند بند از هم گسست این قلب طوفان دیده ام
روی تخت افتاده ای آقای باران دیده ام
نذر کردم دردهایت مال من باشد عزیز…
درد هایت مال من… انگار درمان دیده ام
قند می ریزد ز لب هایت همه دم, رهبرا…
خوشه خوشه بر لبت خرمای کرمان دیده ام
نطق های آتشینت برده کف از دشمنان…
پای نطقت تیغه ی فولاد زنجان دیده ام
تو همان اوجی که بالاتر ز ماه و انجمی
در هوایت صد هزار عباس دوران دیده ام
نذر های من ردیف شعر را تغییر داد
بهر تو امن یجیب از دست قرآن چیده ام
(اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای)