مولای من
31 شهریور 1393
شانه تا در دل گیسوی تو اینسان باشد
دلِ بیمار از این دست فراوان باشد
به هوای سخن از زلفِ پریشان جمعیم
حلقه ی موی تو سرحلقه ی رندان باشد
هر زمان آمده ام کیسه ی پر برگشتم
طمعِ دست من از لطف کریمان باشد
شانه دادند تورا تا که بر آن سر بنهم
دست دادند مرا تا که به دامان باشد
هرچه داریم و نداریم طفِیلیِ شماست
رزق رعیت همه ازسفره ی سلطان باشد